مهراسمهراس، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

دردونه مامان

اولین ابراز وجود

یکشنبه 29 ابان شما 17 هفته بود تو دل مامان بودی مامان لباس گرم تنش کرد رفت بیرون واست کتابای جدید بخره بابا مجتبی هم دانشگاه بود. کتابارو اوردم خونه همرو واست خوندم و خوابیدم بعد که بیدار شدم ساعت هفت و بیست و پنج دقیقه بود یکدفعه احساس کردم تمام وجودم لرزید و مامان این شکلی شد بعد فهمیدم این لگد جوجو جیگر مامان بوده و این شکلی شدم ...
14 مرداد 1391

دلنوشته های بارداری

پسر گلم عزیز دلم مامانی جونم دارم واسه دیدنت لحظه شماری میکنم کی میخوای بیای تا مامان بغلت کنه ببوستت عطر تنتو بووووووووووو بکشه ؟!! بابایی جونت از همین حالا کلی باهات حرف میزنه نمیدونم میشنوی یا نه !اگه بدونی چه بابایه خوبی داری همین الان میدویی میای ...
14 مرداد 1391