مهراسمهراس، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

دردونه مامان

مسافرت

چند روز پیش رفتیم قم منزل بابایی جون خیلی بهمون خوش گذشت دایی احمد کوچولو هم دیگه از شما خوشش اومده و تحویلتون میگیره جوجوی مامان همه کلی ازت تعریف کردن گفتن خیلییییییییییی خوش اخلاقیو مثل پسته خندون میمونی بابایی مهربون زحمت کشید مارو برد توچال تهران شما واسه اولین بار تو عمرت سوار تله کابین شدی عسلکم اولش کلی تعجب کردی بعدشم خوابت برد وقتی رسیدیم ایستگاه 7 شما با کلی هیجان بیدار شدی کلی ذوق زده شده بودی و توجه همرو جلب میکردی ولی بعدش من خیلی عذاب وجدان گرفتم چون چند نفر گفتن نباید شمارو توی این ارتفاع میاوردیم واست ضرر داره ولی مامان اینو نمیدونست عزیزم بعدش بابایی مارو زود اورد پایین که شما خدایی نکرده حالت بد نشه اینم یه...
3 مهر 1391

اقا خلگوشه

موهای خوشجلتو خلگوشی بستم خیلیییییییی ناز شدی ولی بابا کلی دعوام کرد گفت سر نینیمون درد مگیره بوخولم الهیییییی شماااااااااااارووووووووووووووو ...
3 مهر 1391

سومین سالگرد ازدواج

این سومین سالگردمونه و شما 2 ساله که با مایی اولین سال 15 روزت بود تو دل مامان و امسال 3 ماهو 5 روزته!به این زندگی و وجود شما دوتا گلم افتخار میکنم خیلییییییییییییییییییییی عاشقتونم امیدوارم سایه بابا مجتبی سالهای سال رو سر ما دوتا باشه ...
1 شهريور 1391

خواب

  برای خواب معصومانه ی عشق کمک کن بستری از گل بسازیم  برای کوچ شب، هنگام وحشت کمک کن با تن هم، پل بسازیم کمک کن سایبونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرهم بسازیم بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن کسی به فکر مریم های پرپر کسی تو فکر کوچ کفترا نیست به فکر عاشقای در به در باش که غیر از ما کسی به فکر ما نیست تو رو می شناسم ای شبگرد عاشق تو با اسم شب من آشنایی از اندوه تو و چشم تو پیداست که از ایل و تبار عاشقایی تو رو می شناسم ای سر در گریبون غریبگی نکن با هق هق من تن شکسته تو بسپار...
1 شهريور 1391

هدیه مامانی

این تیتیش خوشجلو مامانی جونم واسم خریده تازه اندازمون شده پوشیدیم که مامانی خوشحال بشه دست مامانیم درد نکنه     ای وای ماشالا هزار ماشالا چقدم بهمون میاد خخخخخخخخخخخخخخ ...
1 شهريور 1391

ببخشییییییییییییییییییییییییییییییید

پسر عزیزم یه عذر خواهی اساسی بهت بدهکارم معذرت میخوام که اجازه دادم عمل وحشیانه ای به نام ختنرو روت انجام بدن اگر میدونستم چجوریه محااااااااااااااال بود بذارم با قطره قطره ی اشکات اشک ریختم توی وصیت نامم قطعا قید میکنم این عمل ........... دیگه تو نسل اینده ی من تکرار نشه ...
31 مرداد 1391