مهراسمهراس، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

دردونه مامان

مهراس و مامان بابلسر

جوجی جونم نمیدونم چرا جدیدا کم اشتها شدی!مامان خیلی ازین بابت غصه میخوره حتی دیروز یه عاااااااااالمه گریه ام کردم ولی بابا دعوام کرد!بعدشم مارو برد گردش که حال و هوامون عوض بشه و دیگه مامان غصه یادش بره رفتیم بابلسر شمام اونجا کلی سخنرانی کردیو اواز خوندی غصه های مامانم از یادش بردی ...
20 مرداد 1391

گل در اومد از حموم

امان از دست این مامان امروزم مثل هر روز منو برد بوشور بوشور من بوشور بوشور دوش دارم که..... فقط میجم چلمو بوشوری نتن بلی گوش نمیده بعدشم میگم من ابلو شسخیت دالم این عسکارو از من نجیییییییییییییر نذار تو اینترنت بازم گوش نمیده ای بابا اخه شاید پس فردا همسری خوشش نیاد عکس اندام شوشوییشو کسی ببینه ...
17 مرداد 1391

مهراس باهوش من

پسر گلم شما از همون روز اول تولدت مامانتو از بقیه تشخیص میدادی بغل هیچکس جز مامان اروم نمیشدی حتی زمان خواب اگر نوازشت میکردم سریع لبخند میزدی از روز اول گردن و کمرت کاملا محکم بود وگردن میگرفتی همینم باعث شد به مامان دل و جرات بدی همه کاراتو خودم انجام بدم از هفته دوم خودم دارم شمارو حمام میکنم کاری که کم مادری جراتشو داره از بیست روزگی عادت کردی فقط روی شکم میخوابی 1 ماهگی واسه اولین بار از روی شکم غلت زدیو برگشتی از یک و نیم ماهگی هر موقع روی شکم میذارمت سرتو میاری بالا همه جارو دید میزنی از 2 ماهگی هر موقع روی شکمتی حدودا 2متر روی زمین خودتو میکشی از این کارت همه شاخ در میارن که البته مامان دیگه نگذاشت شما جلوی دیگران این کارو انجام ب...
16 مرداد 1391

خدایا

خدایا تو را شاکرم به خاطر این موجود زیبا که به من عطا نمودی به خاطر بند بند وجودش ازتو سپاسگذارم به خاطر تمام اون سلول های سالمی که توی بدنشه به خاطر اون لبخند زیبا ومعصومش به خاطر اون بویی که از وجودش به مشامم میرسه و هوش و عقل و از سرم میبره وبه خاطر اینکه منو لایق دونستی که یکی از اشرف مخلوقهایت رو تو دامن من بذاری از تو سپاسگذارم.............................................
16 مرداد 1391

تشکر از مامانی

عزیزکم مامانی خیلییییییییییییییییییی واسه شما زحمت کشید از یک ماه اخر بارداری اومد پیش مامان تا یک هفته بعد از دنیا اومدن شما باید هر دومون خیلی ممنونش باشیم اینم دوتا موچ خوشجل به دستای مامانی از طرف من و مهراس ...
15 مرداد 1391

جشن سیسمونی مهراس

مامان بابا به افتخار نزدیک شدن به ورود شما یه جشن کوچولو ترتیب دادن. اینا کارتای دعوته که مامان خودش درستید! اینم گیفتایی که به مهمونای کوچولومون دادیم از طرف شما که اینارم مامان درست کرد اینم اتاق پسملی ...
15 مرداد 1391