مهراسمهراس، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

دردونه مامان

اولین عکس عشق ما

روز 17 ابان 90 با کلي عشق به وجود زيباي شما رفتيم سونو تا ببينيم شما خانومي يا شازده پسر اول از همه صداي قلب کوچولوتو شنيديم که زيباترين ملودي زندگيمون بود ومامان گريش گرفت بعدم از اندام کوچولوت يه عکس نشونمون داد که واست نگهش داشتم مثل تنفلا خوافيده بودي منم به بابا مجتبي گفتم عين خودته   ...
31 مرداد 1391

خاطره ی ورودت به زندگیمون

پسرم 19 شهریور 1390 بود که مامان حالو روز خوبی نداشت بابایی به شوخی گفت شاید مسافر توی راه داری منم همون موقع دلم شک زد خلاصه بیبی چک گرفتیمو دیدیم بلللللللللللللللللللللله داریم خانواده 3 نفره میشیم مامان اون موقع کلی احساس شادی و استرس بغض و........... داشت خلاصه گیج شده بودم ولی بابایی کلی ذوق زده شد و مامانو بغل کردو بوسید ومامان شدنمو تبریک گفت بعد رفتیم سونو خانوم دکتر گفت شما 6 هفته و 4 روزتونه!منم همون موقع از خدا خواستم لیاقت داشتنتو به ما بده
31 مرداد 1391

اغاز وبلاگ

پسر گل و قشنگم تک ستاره اسمونم سلام عزیز دلم شما امروز 3 ماهو 2 روزتونه مامان خیلی دوست داشت توی بارداریش واستون وبلاگ درست کنه ولی نشد حالا الان خاطرات تمام اون دورانو که توی یک دفتر نوشتم به وبلاگت انتقال میدم تا بزرگ که شدی بخونی حالشو ببری جیگرمممممممممممم ...
31 مرداد 1391

عکس ا وا خواهری!

ااااااااااا واااااااااا مامان ! همین طور زول زدی به من؟! دیگه دارم میشمااااااااااااااا مامان بد! مگه من به شما نمیگم اینقدر از ما عکس نگیر نذار تو اینترنت هاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای باباااااااااااااااااااا انگار نه انگاااااااااااااااار! بی خیال راحت باش! ...
25 مرداد 1391

مهراس و مامان بابلسر

جوجی جونم نمیدونم چرا جدیدا کم اشتها شدی!مامان خیلی ازین بابت غصه میخوره حتی دیروز یه عاااااااااالمه گریه ام کردم ولی بابا دعوام کرد!بعدشم مارو برد گردش که حال و هوامون عوض بشه و دیگه مامان غصه یادش بره رفتیم بابلسر شمام اونجا کلی سخنرانی کردیو اواز خوندی غصه های مامانم از یادش بردی ...
20 مرداد 1391

گل در اومد از حموم

امان از دست این مامان امروزم مثل هر روز منو برد بوشور بوشور من بوشور بوشور دوش دارم که..... فقط میجم چلمو بوشوری نتن بلی گوش نمیده بعدشم میگم من ابلو شسخیت دالم این عسکارو از من نجیییییییییییییر نذار تو اینترنت بازم گوش نمیده ای بابا اخه شاید پس فردا همسری خوشش نیاد عکس اندام شوشوییشو کسی ببینه ...
17 مرداد 1391

مهراس باهوش من

پسر گلم شما از همون روز اول تولدت مامانتو از بقیه تشخیص میدادی بغل هیچکس جز مامان اروم نمیشدی حتی زمان خواب اگر نوازشت میکردم سریع لبخند میزدی از روز اول گردن و کمرت کاملا محکم بود وگردن میگرفتی همینم باعث شد به مامان دل و جرات بدی همه کاراتو خودم انجام بدم از هفته دوم خودم دارم شمارو حمام میکنم کاری که کم مادری جراتشو داره از بیست روزگی عادت کردی فقط روی شکم میخوابی 1 ماهگی واسه اولین بار از روی شکم غلت زدیو برگشتی از یک و نیم ماهگی هر موقع روی شکم میذارمت سرتو میاری بالا همه جارو دید میزنی از 2 ماهگی هر موقع روی شکمتی حدودا 2متر روی زمین خودتو میکشی از این کارت همه شاخ در میارن که البته مامان دیگه نگذاشت شما جلوی دیگران این کارو انجام ب...
16 مرداد 1391